صبح ها وقتے برای نـــماز بلند مےشد سر و صـــدا نمےکرد.
وقتےکہ مےفهمیدم نماز صبحش را خوانده تعجب مےکردم!
یک بار پرسیــــدم ؛
کے نماز صبح را خواندی کہ من متوجہ نشدم؟!
او هم با خنــــده گفت ؛
خـــــدا دوست نداره من سر و صدا کنم و اینهمه آدمو از خواب بیــــدار کنم.
من کنجکاو شدم بفهمم چطور بی سر و صدا برای نماز بیدار میشه!
یک شـــب زود تر بیدار شدم تا بفهمم چطوری اینکارو انجام میده.
...
بیدار شد و رفت وضــــــو بگیرہ
حتے یک لامپ هم روشـــن نکرد،
قبل از این که شیر آب را باز کند یک دستمال زیر شیر آب گذاشــــت تا صدای آب بقیه را بیدار نکند !
بعد با آرامـــــش و سکــــوت رفت یه گوشه .
تو همون تاریــــکے شروع به خواندن نماز کرد ؛الله اکــــــبر...
شهید اسماعیل سریشی
بسم الله...
اگر چهار مرتبه بگویی بیچاره ام و عادت کنی،اوضاع خیلی بی ریخت می شود.کسی که قوی بوده کم کم میبینی ضعیف شده است .
همیشه بگویید الحمدلله،شکر خدا .
بلکه بتوانی دلت را هم با زبانت همراه کنی . اگر پکر هستی دومرتبه همراه با دلت بگو الحمدلله . آنوقت غمت را از بین می برد.قوه ات زیاد می شود .
مبادا اگر تازه کسب را شروع کرده ای بگویی بازار خراب است،وضع بد است . این حال کسانی است که هفتاد سال در این دنیا خرد شده اند . حالا تو سه روز است کاسب شده ای،کسب خیلی سخت است؟این حرف را نگو عادت میکنی...
حاج محمد اسماعیل دولابی
از این گونه خبرها بسیار بود. خیلی وقتها چیزی نبود و باید دست خالی بر می گشتیم، یا جنازه ی بعثی ها بود. آن روز هم خبر رسیده بود که در منطقه، مقداری استخوان پیدا شده است. رمز حرکت ما آن روز نام مبارک حضرت رقیه(س)، دختر سه ساله ی امام حسین (ع) بود.
به محل گزارش شده رسیدیم. کنار یک ساختمان خرابه پیکر دو شهید پیدا شد. نشستیم یک روضه ی خرابه ی شام خواندیم. گفتم:«حتماً یک شهید دیگر هم هست، باید بگردیم.» بچه ها تعجب کردند. گشتیم. اما چیزی پیدا نکردیم. خبر رسید دو تا پیکر هم از یک منطقه دیگر تحویل قرارگاه تیپ شده است. در راه به دلم افتاد یکی از پیکرها باید مشکلی داشته باشد. وقتی پیکرها را دیدیم، یکی از آن ها عراقی بود!
رمز حرکت: یا رقیه
محل کشف شهدا: کنار خرابه
تعداد شهدا: سه شهید، به نام دختر سه ساله
منبع:
آسمان مال آنهاست(کتاب تفحص)، صفحه:20
این مستند از شبکه چهارم سیما پخش شد که شامل گوشه ای از بیوگرافی و زندگی علامه ذالفنون حسن حسن زاده آملی که به روایت شاگردان و آثار و تصاویر می باشد.
منظومه حسن دارای پنج قسمت می باشد که شما می توانید تمام قسمت ها را به صورت مشاهده آنلاین و دانلود در ادامه ملاحضه فرمایید.
روزی که در منزل مقام رهبری در خدمت ایشان بودم، بحث قدری به طول انجامید و نزدیک مغرب شد. پس از نماز معظمله با مهربانی به من فرمودند: «آقا رحیم شام را مهمان ما باشید.» بنده در عین حال که این را توفیقی میدانستم خدمتشان عرض کردم: «اسباب زحمت میشود.» مقام معظم رهبری فرمودند: «نه. بمانید. هر چه هست با هم میخوریم.» وقتی که سفره را گشودند و شام را آوردند، دیدم شام چیزی جز املت ساده نیست.
وقتي سفره را پهن كردند و شام را آوردند، ديدم غذاي ايشان و خانواده شان چيزي جز املت ساده نيست . من نيز بر آن سفره مهمان بودم و مقداري از همان غذاي ساده را خوردم.
سردار سرلشكر رحيم صفوي (فرمانده كل سپاه)
حجة الاسلام والمسلمین خسروشاهی می گوید :
یکی از خصوصیات بارز آیت الله بهجت دائم الذکر بودن ایشان است .
روزی ایشان هنگام بازگشت پس از اقامه نماز جماعت از مسجد به طرف منزل ، به طلاّبی که همراه و پشت سر ایشان حرکت می کردند، رو کردند و فرمودند :
با من کاری دارید ؟
گفتند : نه می خواهیم همراه حضرتعالی چند قدمی برداریم و همراهی شما نصیب ما بشود .
ایشان فرمودند : من از مسجد تا منزل برنامه ای برای ذکر گفتن دارم ، چون فکر می کنم شما با من کاری دارید ذکر را متوقّف می کنم ، و وقتی منزل می رسم می بینم برنامه ام کامل انجام نشده است و ناراحت می شوم .
آیت الله العظمی سید عبدالکریم کشمیری که از شاگردان عارف بی بدیل سید علی آقای قاضی بود می گوید :
روزی در نجف اشرف در حرم امیرالمؤمنین علیه السّلام به علّت خستگی از درس و بحث ، با دوستان گرد هم آمده و مشغول گفتگو بودیم که آیت الله بهجت وارد شد و منتظر شد تا من از آنها فاصله بگیرم ، چون از آنها کمی فاصله گرفتم نزدیک من شد و در گوش من چنین زمزمه کرد :
ما لِلَّعْبِ خُلِقْنا
ما برای بازی و سرگرمی خلق نشده ایم .
این کلام آتش بر دل من زد و انقلابی درونی در وجود من پدید آورد به گونه ای که متحیّر و سرگردان شدم و به دنبال حقیقت گشتم ، و پس از آن توفیق راه یابی به محضر پرفیض مرحوم قاضی نصیبم شد.
هميشه مي گفت: ان شاءالله که خيره. .
تکه کلامش بود.
يه روز غروب توي سنگر نشسته بوديم که عقرب نيشش زد.
همگي کمک کرديم تا برسونيمش سنگر امداد
بازم داشت زير لب مي گفت: انشاءالله که خيره.
از سنگر بيرون اومديم و رفتيم سمت امداد.
هنوز چند قدمي از سنگر فاصله نگرفته بوديم که صداي خمپاره اومد
درست خورد وسط سنگرمون و هيچي ازش باقي نماند ...
هاج و واج مونده بوديم،
فهميديم اون عقرب فرستاده ي خدا بود که ما رو از سنگر دور کنه.
اونجا بود که به تکه کلام حبيب رسيدم.
واقعاً هر چي خدا بخواد همون ميشه...
خاطره اي از شهيد حبيب الله کلهر
"روایت صنوبر" مستندی است که برای نمایش گوشه ای از زندگانی علامه ذوالفنون حضرت آیت الله حسن حسن زاده آملی از شبکه های سیما پخش شد. در این مستند زیبا و دیدنی، خاطرات و فرمایشاتی از ایشان و برخی شاگردان ایشان مطرح می شود.
این مستند ابتدا در 4 قسمت از شبکه استانی قم پخش شد که می توانید با کیفیت پایین آن را دانلود کنید. سپس به طور مجدّد در 4 قسمت از شبکه افق پخش شده است که با کیفیت بالا قابل دریافت است. و سری کامل آن در 6 قسمت از شبکه مستند سیما به نمایش در آمد که در ادامه قابل دانلود است.
برگرفته از ghasedoon.blog.ir
وقتی انسان به جایی می رسد که... علامه حسن زاده در باره شهید علمدار فرمودند :« سید مجتبی مثل کبوتری بود که یک بالش را با تیر زده بودند . با یک بال آن قدر بال بال زد تا به جایی رسید که خیلی از علمای هشتاد ساله به آن درجه نرسیدند !!»
منبع : مرصاد