• بار اولم بود که مجروح می‌شدم و زیاد بی‌تابی می‌کردم

    یکی از برادران امدادگر بالاخره آمد بالای سرم و با خونسردی گفت:«چیه، چه خبره؟»

    تو که چیزیت نشده بابا!

    تو الان باید به بچه‌های دیگر هم روحیه بدهی آن وقت داری گریه می‌کنی؟!

    تو فقط یک پایت قطع شده!

    ببین بغل دستیت سر نداره ، هیچی هم نمی‌گه.

    برای سلامتیش صلوات.

    این را که گفت بی‌اختیار برگشتم و چشمم افتاد به بنده خدایی که شهید شده بود!

    بعد توی همان حال که درد مجال نفس‌کشیدن هم نمی‌داد کلی خندیدم و

    با خودم گفتم: عجب عتیقه‌هایی هستند این امدادگرا.



    شهید مجید رضایی

مطالب مرتبط

علامه حسن زاده آملی

شهید خرازی

علامه سید علی قاضی

شهید همت

شهید زین الدین

شهید آوینی

عارفین

زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند و آنان به حقیقت عارفین واقعی بوده اند

ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]