-
من تخریب چی بودم
به گروه ما ماموریت دادن که پشت دشمن تو عمق خاک دشمن مین گذاری کنیم
یه گروه تخریب 6 نفره
که باید خودش مین بار بزنه ببره تو عمق 15 کیلومتری وخاکشون کنه
بدون اینکه دشمن متوجه بشه
خودت تصورش بکن
تا یه جایی با ماشین می بردیم
تو رمل یا شن روان قایم میکردیم
شب دوتا دوتا بصورت قطار پشت سرهم میرفتیم تا پشت سر عراقیها مین رو میکاشتیم
یه تپه های شنی بود که حرکت میکردن
مثلا صبح یجا بود بعد از ظهر که باد میومد یه جای دیگه جمع می شد
ما بین این تپه های شنی 28 روز کار میکردیم
اذوقه هر دوسه روز یبار میومد
اب براي خوردن داشتیم
بری استحمام ولباس شستن نبود
دستشویی ووضو گرفتن
خوراک فقط کنسرو
اتش کردن ممنوع
نان خشک میخوردیم
روزا زیر درخت گز قایم میشدیم که مارو نبینند
گا گاهی هلی کوپتر عراقی میومد گشت بال سرمون
ما همه زیر شن قایم میشدیم
به تمام معنی کرم خاکی بودیم
صبح وقتی میخواستیم صبحونه بخوریم
پنیر که از تو حلب در میاوردیم تا بخوریم زرد میشد
خاک بهش می چسپید
سعی کردیم ... در ادامه
که یک چاه بزنیم بری اب چند متر چاه کندیم به اب نرسید
غروب از بس شن روان زیاد می شد چند متری خودمون نمیدیدیم
از بعد از ظهر کار میکردیم تا فردا صبحش که از منطقه عراقیها بیرون میومدیم
بعضی وقتها راه گم میکردیم
چند نفر نیروی کمکی برامون اوردن که بری حمل ونقل مین ضد تانک کمکون کنند
بچهای کردستان بودن
هر نفر دوتا مین با خودش حمل میکرد وتا 15 کیلومتر حرکت میکرد وما مینها رو میکاشتیم
واااای چه اتش بازی میشد
با همه سختیها میخواستیم عراقیها رو غافل گیر کنیم
قرار بود بهد که ما کارمون تموم شد شهید چمران وگروه جنگهای نا منظم
به عراقیهاا حمله کنند وهر تانک عراقی که فرار کنه بره رو مینهایی که ما تو راه تانک ها گذاشتم منفجر بشن
کلی تانک عراقی تو منطقه بود که همشون منهدم میشدن
اگر عملیات ما موفق میشد
28 روز وشب بی خوابی کشیدیم
همه مینها کار گذاشتیم
مزدیک به روز عملیات
نزدیک
میدان مینی که اماده انفجار بود لو رفت
عراقیها از بس ما رفت وامد کرده بودیم رد پامونو گرفتن وکل مینا رو ظرف 2 ساعت جمع کردن
نزدیک بود خودمون هم اسیر کنند
خوش بختانه یکی از مماشیناشونو دیدیم وپا به فرار گذاشتیم
نزدیک به 30 کیلو متر دویدیمتا نجات پیدا کردیم
اگر یک ساعت دیگه زودتر رسیده بودیم همه اسیر میشدیم
وقتی میدون مین لو رفت ..عملیات شروع شد
همه تانکهای عراقی فرار کردن بدون اینکه یکیش رو مین بره ...چون مین ها رو خنثی کرده بودن
چطور بود
زحمت 28 روز تو 2ساعت بر باد رفت
28 روز حمام نرفتیم
بدنم قارچ زد
هنوز اثار قارچ هست
شب که پشت عراقیها میرسیدیم
زمینش خیس بود گود میزدیم که ابگیر بیاریم
کمی اب جمع میشد قمقمه ها پر میکردیم
یه کم صبر میکردیم که اب تو گوده جمع بشه
قورباغه میومد خودشو تو گود میانداخت بری اب
مالنگ قورباغه میگرفتیممیان داختیم بیرون
خودمون اب قورباغه مییخوردیم
بله دخترم یه گوشه کوچکی از واقعیتهای جنگ بود
میتونی این مطلب رو تو سی دی کنی ویا کتاب بنویسی ..چون به کسی نگفته بودم
موقعت جغرافیای منطقه شمال بستان غرب کوها ورملهای میشداق وتپه های الله اکبر
کسانی که تو گروه بودن ....محمد ریشهری ...کاظم کازرونی ....کریم رایانی ...پور محمد ....وراوی عملییات.....
کوچک شما عبالخالق واعظزاده